Thursday, October 10, 2013

سر و ته خط


"در زندگی هر کس يک نقطه‌ی بدون بازگشت وجود دارد و در موارد خيلی کمی نقطه‌ای است که ديگر نمی‌توانی جلوتر بروی، وقتی به آن نقطه رسيديم تنها کاری که می‌توانيم بکنيم در آرامش پذيرفتن واقعيت است." ~ کافکا در کرانه، هاروکی موراکامی 

و مبادا که فکر کنی من به نقطه‌ام رسیده‌ام. نه. اصلاً. اصلاً.

پینوشت: دیروز خسته شدم. عمیقاً خسته شدم. نتیجه اینکه به خودم گفتم ول کن زندگی رو... اما قبل از ول کردن زندگی، کارهایی هست که مونده، نه؟ از جمله خوندن این کتاب و اون کتاب... نتیجه اینکه در اوج خراب بودن روحیه و "ول کردن زندگی"، نزدیک 100 دلار کتاب خریدم. بی و با واسطه... هه! داشتن میانترم برای حساب بانکی من اصلاً خوب نیست! داشتن ecosystem ecology هم مدام و مدام یادم میندازه که چیزهایی در زندگی هست که من هرچی تلاش کنم چیزی ازشون نمیفهمم! بدتر از horticulture نیست که روزانه بهم ثابت میکرد که توانایی حفظ کردن ندارم.... اما خب چندان هم خوب نیست که درسی وجود داشته باشه که حس نفهمی آدم رو تشدید کنه! نمیپسندم ;-)

No comments:

Post a Comment