انگار که با دیوار حرف میزنی...
درگیر اوج خشم میشی... خودت رو کنترل میکنی... وگرنه سقف قبل از هرکسی، روی سر خودت فرود میاد...
دیگه این رو یاد گرفتم...
هرچند هنوز هم، به حق، آکنده بشم از خشم...
that I must bow so low?
Only a cat of a different coat,
that's all the truth I know.
In a coat of gold or a coat of red,
a lion still has claws,
And mine are long and sharp, my lord,
as long and sharp as yours.
And so he spoke, and so he spoke,
that Lord of Castamere,
But now the rains weep o'er his hall,
with no one there to hear.
Yes now the rains weep o'er his hall,
and not a soul to hear.
پینوشت: "خانه"! شاید اگه شانس اومدن به آمریکا رو نداشتم، اینقدر ملموس معنی "خانه" رو نمیفهمیدم... دلم برای اتاقکم تنـــــــــــــــگ شده بود!
No comments:
Post a Comment