اینقدر حرف نمی زنم که بِپُکم... به همین سادگی... به همین خوشمزگی...
یکی نیست بگه بیکاری؟
و اینکه از مدرسه یادمه که:
"سلطان سنجر را در ان وقت که به دست غزان گرفتار شده بود. پرسیدند: «علت چه بود که ملکی بدین وسعت و اراستگی که تو را بود . چنین مختل شد؟»
گفت: «کارهای بزرگ به مردم خرد فرمودم و کارهای خرد به مردم بزرگ.
که مردم خرد کارهای بزرگ را نتوانستند کرد و مردم بزرگ از کارهای خرد عار داشتند و در پینرفتند . هر دو کار تباه شد و نقصان به ملک رسید و کار لشکری و کشوری روی به فساد آورد.»
"سلطان سنجر را در ان وقت که به دست غزان گرفتار شده بود. پرسیدند: «علت چه بود که ملکی بدین وسعت و اراستگی که تو را بود . چنین مختل شد؟»
گفت: «کارهای بزرگ به مردم خرد فرمودم و کارهای خرد به مردم بزرگ.
که مردم خرد کارهای بزرگ را نتوانستند کرد و مردم بزرگ از کارهای خرد عار داشتند و در پینرفتند . هر دو کار تباه شد و نقصان به ملک رسید و کار لشکری و کشوری روی به فساد آورد.»
آره خلاصه... تو این مایه ها...
No comments:
Post a Comment