Saturday, April 2, 2011

و می رویم به سوی شیکاگو

و در همین لحظه دو سال و نیمی دیگر از زندگیمان را رسماً رقم زدیم...
پیش به سوی شیکاگو... پیش به سوی ناشناخته هایی دیگر از این ملکت که بزرگی اش از قاره توی نقشه ها که با وجب می شود سرتا تهش را رفت... بسیار بیشتر و عمیق تر است...

پیشاپیش خداحافظ ویرجینیا! پیشاپیش سلام ایلینویز...
سال دیگه، نوروز رو در خاک تو می رقصم...

موسیقی متن: (and such a sympathy!!!)
"The times were hard and I was running
I could feel my chance was coming 
Another time, another place 
A pillow filled with frozen tears 
See the gates, a distant fire 
Shows the way, to my desire
...
Oh, I got no time to lose
...
...
My avenue to a jet airliner 
Brings me back to the dreams I loved
Good guys only win in movies 
But this time babe I’ll get enough"

Oh damn that yet I can't see world as anything else but a competition of mine with myself... I gotta share someone... maybe slowing me down... ha?... yet I got no time to lose....

eh... let's kiss Lawn and hug Rotunda... let's say good bye...
 and let's smile to greetings of Main Quad....

پینوشت: تو فیسبوک نوشتم: "دیگه نتونستم تحمل کنم... بلیط ایران واسه تابستون رو گرفتم و خلاص! آخییییییییش"....
13 به در شما هم مبارک...

پینوشت بعد از تحریر: همه این حرفها یعنی از این به بعد می توانید مارا طراح منظر نیز بدانید. خوشوقتم! با تخصص حرفه ای در علوم cultural landscape! قربان شما!!!

No comments:

Post a Comment