Sunday, May 8, 2011

شیر می خورم همچین و همچون گل گندم

اگه با این سیستمی که من زندگی می کنم، فقط یه دلیل وجود داشته باشه که دووم آورده ام و زنده ام، اون اینه که الان حساب کردم هفته ای نزدیک 10 لیتری شیر می خورم!!!!

فردا، آخرین امتحانم در ویرجینیا رو می دم.... ویوااااااا... 
و متأسفانه چون سخت ترین امتحانیه که تو این دو سال دارم، لحظه شماری می کنم که تموم شه برررررره!!!!!!!!! کابوس شده واسم از اول ترم! هرکلمه که می خونم، یاد تاریخ سوم دبیرستان می افتم که خوندنش لذتبخش بود اون اولها برام، اما امتحانش عذذذذذذذاب! پیف و پوف!!!!!

نظریه: امتحان های تاریخ بلا استثنا باید اوپن بوک باشن!!! من دوتا از بهترین درسهای تاریخ که گذروندم و تا ته امتحان کلی ازشون یاد گرفتم، اوپن بوک بودن... یکی با نوحی، یکی با اون خانوم روسه (حالا ازش خوشم نمی آد درست، اما منصف باشم، کلی یاد گرفتم!) تو با حفظ کردن یه سری اسم و تاریخ چی یاد می گیری آخه؟ اصلاً به چه دردی می خوره؟؟؟ اگه اوپن بوک باشه، اون موقع تازه می رسه به تحلیل... اون موقع است که مخ به کار می افته...
نگار طبیبیان تا حالاش هم معلم سخت گیری بوده. اگه روزی روزگاری استاد شه، امتحانهاش اوپن بوکند، اما پوست می کنند ها... کار بنداز اون مخ رو خب!!!!!!

شاکی ام هاااا! ناجور P:

No comments:

Post a Comment