Saturday, June 12, 2010

ترس از فردا

حالم بده. می ترسم.... پارسال همین روزها، ایران که بودم، این قدر دلهره نداشتم که الان دارم. خواب به چشمانم نمی آید.
عزیزانم اونجان؛ در تهرانم و اصفهانم... یادم نمی آد چه کسی این را گفته یا کجا خوندم: "آدم از چیزهایی نمی ترسه که جلوی چشمشند، از اونها می ترسه که نمی دونه چی اند و کی اند و کجائند... از آینده ای می ترسه که نمی دونه چیه..."
حالا امشب من می ترسم زیاد هم می ترسم.
خدا ایرانم را کجا میبره؟ مردمش کجا می برندش؟؟؟ می ترسم.


لطفی به این دخترک بکنید، باخبر نگهش دارید


پی نوشت، برای اولین بار بلاگم طرح شخصی پیدا کرده. دوستش دارم. شلوغ هم هست. مثل خودم.


5 comments:

  1. وای خدا خیرت بده! چه قده اینجا خوب شد! هر وقت میومدم دو ساعت سرگیجه میگرفتم! منظم شد...
    والا من که توسط مقامات در خانه محبوس شدم! ولی خبری داشتم بهت میگم...*-:

    ReplyDelete
  2. اولا اين تغييرات مبارک،
    دوما از اين مسخره بازيا در نيار حال و حوصله نداريم.
    سوما ما رفتيم سبزی بخريم ولی سبزي هاش خوب نبود سرخورده برگشتيم
    چهارما من فردا امتحان دارم و طبق معمول...

    ReplyDelete
  3. هییییییییییییچ خبری نیست... نبود و شک هم دارم بشه

    ReplyDelete
  4. You block your dream when you allow your fear to grow bigger than your faith.

    ReplyDelete
  5. بلاگ نو مبارک، خوشگل خیلی‌، شکل خودته :)

    اون که خوندی یا شنیدی هم باحال بود، راست می‌‌گفته

    ReplyDelete