دام لک زده بود برای بار رفتن... با غریبه رقصیدن. مست کردن. به غریبه شماره دادن. بی هدف خندیدن.
دلم لک زده بود گونه غریبه را، در بار گاز گرفتن...
پسرک اوکراینی-روسی در گوشم گفت تو چقدر sassy هستی. صورت مستش را نوازش کردم، گونه اش را آرام گاز گرفتم و گفتم میتوانم باشم. آخ که میتوانم باشم...
و فرار کردم به خیابان... رها، میامی را رقصیدم...
No comments:
Post a Comment