"... Don't you know too much already?
I'll only hurt you if you let me..."
I'll only hurt you if you let me..."
Doesn't mean I wouldn't miss hurting you though.
Don't you know enough already?
I freak you out by design... That's what I do,
My love.
Ps, I could never imagine being the one giving advices about "spices" to Narges...
خیلی دیرتر نوشت:
فکر کنم این تیکه گره خودم رو با این ویدئو بتونم توضیح بدم:
https://www.instagram.com/reel/CI3iptyDUbK/?igshid=ut1571hdh9cf
آدمها مدام میخوان به لوسیفر یادآوری کنن که شیطانه... که یادش نره انگار!! بعد کلوئی میاد و میگه هم شیطانه و هم فرشته... (گه زدم با این تعریف کردنم)
خلاصه اش اینه که برعکس بقیه به این نتیجه میرسه که فقط این یا اون نیست، بلکه هردوئه... هردو رو میبینه. و بهتر از همه، قضاوت نمیکنه که این بهتره یا اون، صرفا هردو هست. (بماند که پیر میکنه تا برسه به اینجا)...
حالا داستان من و دور و بریهامه... من نه تنها فقط این یا اون نیستم، و نه تنها معجون غریبی از آدم سادیست نارسیسیت منیوپولیت کن سپیوسکچوال مهربون (اوور)پروتکتیو کیرینگ هستم، بلکه جون خودم و دور و بریهام درمیاد که قضاوت نکنم/نکنیم. همه این صفات، گرایش ها و توانایی ها در کنار هم، من رو جذاب میکنن. که من رو میسازند. و هیچکدوم اینها به تنهایی ارزش "خوب" یا "بد" ندارن...
به نظرت روزی میاد که خودم این رو بپذیرم؟ و احیانا شانس بیارم و دیگری ای هم پیدا شه که درک کنه؟
No comments:
Post a Comment