Thursday, February 10, 2011

هیجان-خفگی

1. نگار داره خودشو خفه می کنه با هیجان محوری. خدا به داد قلب من در 4-5روز آینده برسه. همین الانش از دست دیکتاتورهای مصر و ایران چسبیده ام به طاق!
پست دوم امروز.
من چه جوری بشینم سر تز آخه؟؟؟

2. "یعنی چی می شه؟" به تو چه! بشین سر کارهات...

3. گشنمه. نمی تونم رادیو و تلویزیون رو ول کنم که آآآآآآآخه. اه به این زندگی. از اون قرص های شازده کوچولو می خوام که یه دونه بندازی بالا، تا یه هفته تشنه (و در موضع من گشنه) نشی.

4. این قسمت رو باید یه بار بدون هیجان-خفگی و درست و حسابی بنویسم. حتماً باید یه متن درست و حسابی بنویسم درباره "ژاپن"! معماری مدرن ژاپن. چه جوری می شه که ژاپنی فقط تو 150سال، کلی از غرب یاد می گیره، اما ژاپنی می مونه و در خیلی موارد نهایتاً غرب رو می ذاره تو جیبش. حتماً باید ازشون یاد بگیریم/بگیرم. 

5. و این که اگه الان بهم بگن تابستون بتونی بری تعطیلات ایران، یا یه درس طراحی تو ژاپن برداری، حتماً حتماً حتماً ژاپن را انتخاب می کنم.

6. کاش یه نموره شغل رضا دقتی داشتم.

فعلاً همین. برم هیجانم رو دریابم.

No comments:

Post a Comment