Sunday, March 21, 2010

سال ببر از بهارش پیداست

اگر منصفانه نگاه کنیم
پارسال در کل خیلی بهتر از امسال بود
سال قبل ترش هم خیلی بهتر از پارسال بود

...

در نتیجه امسال هم با همه ی سیاهی هاش خیلی بهتر از سال پیش روست
پس این هفته ی آخر سال پر حادثه هم زیاد ناراحت نباشین که سال بعدی ورژن جدیدتری از مصائب در راهه و سال دیگه همین موقع در دلتان می گید کاش الان پارسال بود.
در طالع بینی چینی آمده:
ویژگی های سال ببر: بی اعتباری، درگیری، خطر و هرج و مرج، بیماری، روابط خصوصی فرجامی ‌بد دارند، افشای بی قانونی ها.


(این بالایی ها، از اینجا بود: http://shamalak.persianblog.ir/post/309/ نمی دونم چرا هایپرلینک کار نمی کنه)

so true...

به خصوص که سالی که نکوست از بهارش پیداست! بهار که هیچی، از روز اول فروردینش پیداست انگار!!! روز به این قشنگی، کلیدمو جا گذاشتم توی خونه! گند زده شد به حالم که البته شکوفه های خوشگل و منگول درخت ها نجاتم دادند از یأس فلسفی فروخورده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چرت می گم! برم سر درس!!!

Thursday, March 18, 2010

sare kari

1kare bamaze ke mituni anjam bedi o javab ham mide ine ke "nun nokhodchi" bebari sare karet be monasebate sale no!!!!
in padide, az unjayi ke vaghti hata az ghaza pokhtan chizi halit nist, bekhay az shirini pazi etela'at bedi, va vaghti esme shirinit ham tush "kh" dashte bashe.... kolan khandeyi mishe ke bia o bebin! :P

ps. in neveshte be zudi frasi paknevis mishe, alan sare karam!!! ;D

Tuesday, March 16, 2010

giji

یک [چیز با مزه که تو ایران غالبا اتفاق نمیفته:
همین حالا سر کار جهانا و یک جقه کوچولو کشید. برگشتم ببینم چه خبره، گفت دوستم حامله شده!!!! خوب تو ایران آدم قائدتا ذوق میکنه و غیره... اما من مات موندم!
فکر نکنم قیافم خیلی تابلو و عجیب بوده باشه، خیلی عادی خودش توضیح داد:

it's a good thing... she is married and...

manam goftam yeaay! :P (ke bari az dusham bardashte shod ;D)
va injast ke adam mifahme jame'eye eslami komak mikone ke adam nakhad gij bezane!

*
*
*
*
*
ترچمه:

یک چیز با مزه که تو ایران غالبا اتفاق نمیفته:
همین حالا سر کار جوهانا یک جیغ کوچولو کشید. برگشتم ببینم چه خبره، گفت دوستم حامله شده!!!! خوب تو ایران آدم قاعدتاً ذوق میکنه و غیره... اما من مات موندم!
فکر نکنم قیافم خیلی تابلو و عجیب بوده باشه، اما خیلی عادی خودش توضیح داد:
it's a good thing... she is married and now is pregnant...

اون موقع تازه با آرامش گفتم: yeaaaay!!! (وباری از دوشم برداشته شد!!!)
و اینجاست که آدم به این درک می رسه که جامعه اسلامی اجباری اسلامی اساساً به منظور گیج نزدن آدمی طراحی شده و بس!!!!! بابا این ها خیرمون را می خواستند و بس! ما حالیمون نبوده!!!

توضیح:
موقع نوشتن این پست داشتم قاه قاه می خندیدم!!! سر کار بودم، زیاد پیش میاد که سوتی می دم و دلم می خواد همون موقع بلاگش کنم و بعداً یادم می ره! هدف این پست هم این بود که یادم نره! بعد دیدم اگه انگلیسی بنویسم، اسم جوهانا صاف می آد خط اول، باید فارسی می بود، پس از گوگل باید استفاده می کردم... این فکر و تلاش برای کار کردن با گوگل هوار کیلووقتم را گرفت واسه دو خط! من هم نگران که الان می آن از سر کار می اندازنم بیرون!!!!! خنده بود خلاصه! "وقتی نگار کار غیر قانونی می کند"!!!!!!!!

توضیح پس از کار غیر قانونی: این ها در حالیه که بقیه بچه ها اگه کار کنن تشویق می شن!!! کلاً کم پیش می آد که صفحه اینترنت رو دسکتاپ کسی باز نباشه غیر از من! وقتی می گم گیج یعنی من دیگه! خلاصه بدم نمی اومد کلاً پست را پاک کنم! اما آخرش دلم نیومد این شاهکار در حافظه تاریخ ثبت نشه.

Sunday, March 14, 2010

وان وی

آخ که این قدر حرف داشتم برای زدن.....

منحنی زندگی ام مثل موجهای پارازیت شده... دور تند، بالا و پایین شدید و تند... تا پریشب احساس می کردم الانه که خوشی بزنه زیر دلم... الان این قدر مزخرفم که حاضرم بزنم زیر همه چی و برگردم ولایت، بغل مامان.... از گیجی و مبهم بودن برنامه آینده ام بدم می آد! (کی خوشش می آد)

نه تنها به خودم قول دادم غرنامه ننویسم، بلکه شب عیده مثلاً خیر سرم! 
نیازمند شنگولیسم، نه از نوع افراطی، بلکه از نوع متعادل می باشم... شدید!

همین

پی نوشت: بردیا داره خوندن یاد می گیره... دیروز رفته بودیم نهار بیرون، از علامت های راهنمایی خوند: One Way و در ادامه توضیح داد: نه دوتا، نه سه تا، نه 5تا... جاست وان وی! فهمیدی؟ نفهمیدی!