Friday, June 12, 2020

سفر

کم نمیشناسم بچه هایی از فضای معماری و منظر و شهرسازی رو که کم آوردن! کم آوردن کلمه بدیه. صرفا کلمه بهتری ندارم. آدمهایی که رشته مون اغناشون نکرد. که معماری به دلایل مختلف نتونست کمک کنه زندگیشون رو اونطور که دوست دارن بسازن. و نتیجه اینکه تغییر رشته دادن... هرکدوم به چیزی... جالب اینه که اکثرشون هم آدمهای توانمندی بودن و هستن. از "خفن" و خلاق حتی. فائزه، گایانه، پریسا، علی کشفی، نیما دهقانی...
دنیای کار طراحی و تأکید میکنم روی فضای "کار"، من رو داره فرسوده میکنه. چیزهای ریز و درشت آزارم میده و خیلیش، مشکلات سیستمیک کشور آمریکاست راستش... اینکه به زن جوان اعتماد نیست. به زن مجردی که "توان خانواده ساختن نداره" که دیگه اصلا اعتماد نیست. به خاورمیانه ای اعتماد نیست. به کسی که صداش بلند باشه (هم به معنای واقعی کلمه و هم سمبلیک) اعتماد نیست.

من واقعا طراحی کردن رو دوست دارم. محاسبه کردن رو. اما دارم خسته میشم از اینکه جدی گرفته نمیشم. از اینکه کارم جزو بهترین هاست و با این حال قدرم دونسته نمیشه. از اینکه حقوقم مطابق با کاری که میکنم نیست.

و باز مطمئن میشم که من هم باید سفر کنم. که توانش رو دارم که سفر کنم و باید بکنم... صادقانه اش اینه که اجازه دادم موافق نبودن بابا بهانه ام بشه برای کارم رو عوض نکردن. فکر کنم بسه دیگه.

من، خسته ام. دلم، هوای بالهای پروازش رو کرده...

پینوشت: این طراحی جدید بلاگر یه عالمه باگ طراحی داره! کمک نمیخوان؟؟

پینوشت 2. این آخر هفته سعیده از خونه ام میره. هفته بعد، Officially شروع میکنم برای شغل های جدید اپلای کردن... تا چه شود...