Wednesday, May 13, 2020

up

همیشه فکر کرده ام که میتونم پرواز کنم. فکر کردن کلمه های درستی نیستن.
همیشه تونسته ام پرواز کنم. حسش کردم، زندگیش کردم. قایمش کردم که آدمها فکر نکنن دیوونه ام. ولی یادم نمیره. حس معلق موندن. حس ساکت موندن و به روی خود نیاوردن... حس هایی نیست که بخوام هم یادم بره.
گاهی سنگین شده ام و پریدن برام سخت تر شده. مثل وقتهایی که قرص هام رو میخورم.
اما یادم نرفته.

و راستش اگه دلیلی داشته باشم که بخوام بچه داشته باشم، اینه که بتونه راحت پرواز کنه و سرما که خورد، راحت ته گلوش نارنجی بشه...