Sunday, February 28, 2010

سوشی نامه

به سلامتی قیافه ام  داره شبیه نوشابه و مرغ می شه!!!! آرزوم این بود که کاش شبیه سوشی می شد!!! من موندم چرا ایران سوشی نمی خورم؟ واقعاً چرا؟ چرا؟ چرا؟؟؟؟ سویا رو می دونم چرا! اما سوشی چرا نمی خوردم آخه؟؟؟ اینجا اگه یک هفته بشه که سوشی نخورم، همون حسی را خواهم داشت که آدم وقتی آیس پک خونش کم می شه... فکر کن! خیلی بده ها!!!

چرت می گم و اصلاً عجیب نیست و دوست هم دارم البته که چرت بگم! وقتی امروز یک شنبه است و دو شنبه یک میان ترم داری که یک سومش را خوندی و لامصب تموم هم نمی شه، وقتی برای سه شنبه یک کتاب کامل را باید بخونی و تا حالا از عنوانش که معماری در لس آنجلسه، فراتر نرفتی، وقتی 5شنبه میان ترمی داری که بچه سال بالایی ها کلاً برام اشهد خوندن به مناسبتش و من هیچ ایده ای ندارم که توش چی می گذره.... خیلی طبیعیه که صبح پا شم، حرص خوردن را بذارم کنار، برم لباس بشورم کلی، برم خرید خوشحال! و الانم را هم به سوشی خوردن و بلاگ نوشتن بگذرونم! آب که از سرگذشته! پس این دم آخر را خوش بگذرونیم! نه؟؟؟؟

6 comments:

  1. حالا نمی‌خوام بگم رفتی درس بخونی نه اینکه سوشی بخوری ولی می‌گم، ولی با اون آب که از سر گذشت موافقم اگه کمک می‌کنه به حفظ روحیه اوکی ولی اگه بهونه است برای از بین بردن بقیه شانس نه. سوشی هم یه بار خوردم همچین نپسندیدم ولی شایدم اشکال از سوشیش بود. ولی من الآن هشت ساله خوراکم سینه مرغه و قیافه‌م شبیه پویان نیک‌نفس. امضا میردامادی

    ReplyDelete
  2. ولی خودمونیم
    تابلوس ... تو از اون بچه لج درآرا بودی که میومدن می گفتن :
    آی من هیچی نخوندم .. آی من هیچی بلد نیستم
    بعدش که نمره ها میومد ، بیست می شدن

    نننننننننننننننننننننه ؟! غلام !
    :دی

    ReplyDelete
  3. البته سروش بی‌راه نمیگه. من هنوز پویانم

    ReplyDelete
  4. خدا رو شکر نه آیس پاک دوست دارم نه سوشی، ولی‌ نگران امتحانات نباش، ردیف می‌‌شه :-)

    ReplyDelete