Wednesday, September 2, 2009

من آمده ام خارج...

وقتی تو ایستگاه اتوبوس وایسادی و جلوت دخترها و پسرها تنیس بازی می کنند و بد جوری هوس می کنی کاش بهزاد اینجا بود و با هم می رفتین بازی، یعنی اومدی خارجه!
وقتی سمت راست اونها بچه ها و خوش و شنگول نشستن رو چمن ها و کسی بلندشون نمی کنه، به جای چمن ها گل های تیغ دار بکاره (اشاره به انقلاب مخملی یک شبه باغچه ها در علم و صنعت)، یعنی اومدی خارجه!
وقتی پشت سرت صدای دومب دومب و جینگ جینگ cheerleader ها می آد و عاشق این رقص های دسته جمعی می شی و هی شک می کنی که تنیس بهتره یا اون، یعنی اومدی خارجه!
وقتی آفتاب گرمت می کنه، اما باد هم لای موهات می پیچه و تو یک غروب عاشقانه به ساختمان های سبک جفرسونیسم نگاه می کنی، اما نه تنها یک معشوق، بلکه حتی یک دوست هم کنارت نیست که با هم لذت ببرین، یعنی اومدی خارجه!
وقتی ساعت 9 شب تو خیابون های شهر قدم می زنی تا بری خوابگاه و تنها نگرانی اصلی ات احتمال حضور روباه وسط راهه، وقتی سعی می کنی به زور اون ترس همیشگی بعد از ساعت 8 خونه رسیدن را کنار بذاری، یعنی اومدی خارجه!
وقتی تنهایی غذا خوردن بهت نمی چسبه و (مؤدبانه) نمی تونی این را حالی دیگران کنی، یعنی اومدی خارجه!
وقتی شدیداً دلت هوای کاوه و نشستن و باهاش حرف زدن را می کنه و همون روز می فهمی کنکور قبول شده، یعنی اومدی خارجه!
وقتی خبرهای سه تفنگدارانه را مجبوری با تأخیر، اون هم دست دوم و هول هولکی، 5 دقیقه قبل از شروع کلاست بشنوی، یعنی اومدی خارجه!
وقتی شبها به جای آهنگ های خودت، رادیو فردا گوش می دی (چون تنبلیت اومده آهنگاتو کپی کنی رو کامپیوتر جدید) و وقتی از سر شب هم دیگه آهنگ گوش دادن الزامی می شه، وگرنه جیرجیرک ها سمفونی برات می زنند، یعنی اومدی خارجه!
وقتی تمام وقتت را با اینترنت پرسرعت تلف می کنی و یادت می ره که درس خوندن هم می تونه کار خوبی باشه، یعنی اومدی خارجه!
وقتی عین خر کار داری و وسط بلاگ نوشت وخشت زده می شی، یعنی اومدی خارجه!
وقتی همه این چرت و پرت های غم نامه مانند را می نویسی، اما از خودت و زندگی قاطی پاتی دور و برت کلی هم راضی هستی، یعنی هنوز همون نگاری با همون نیش باز!

8 comments:

  1. eyval Negar:D, cheghad ghashang minevisi.age haminjuri edame bedi be neveshtan, chand sal dige mishe biographie khanum Dr.Tabibian.
    vali vaghean ghashng minevisi va sharayeto tori tosif mikoni adam be vajd miad vaghti mikhune ;)
    omidvaram movafagh bashi to KHAREJE!!

    ReplyDelete
  2. پس ظاهراً رفتی خارجه. البته من هیچ وقت با تنها قضا خوردن مشکلی نداشتم. و یک بهزاد دیگه می گفت این مایه رشک و مباهات اوست. خلاصه از افتخارات متلکی من اینه که می رم تو یک رستوران کلی غذا سفارش می دم و با لذت تمام می خورم. حالا فهمیدی چرا اونای که تو راه خوابگاه دیدی لاغرتر بود؟

    ReplyDelete
  3. :D:D pooyan, majid! dastet joftetun dorost va dard nakone! hamin nazarhaye shoma javana ast ke kelide rahe ayandast!!!

    bazam benevisin plz! + ghaza khordan tanhayi khodayish sakhte! :D

    ReplyDelete
  4. خب حالا یک نظر راهگشا برای آینده. ببین سخته واسه این که همیشه پیش خانواده و دوستان بودی ولی فعلاً نیستی پس همینه که هست بشین بتخ حرف هم نباشه. ولی خب سعی کن به جای اینکه به صندلی های خالی دور میز فکر کنی به مزه غذا فکر کنی و ظرافت های نهفته در آن. اصلاً موقع غذا به خود قضا فکر کن فقط

    ReplyDelete
  5. +
    Mituni heyn ghaza khordan ahang haye morede alagato ham gosh bokoni. MP3 player be kar miad.

    ReplyDelete
  6. hala chera hame gir dadin be ghaza khordanesh....negar key az ghaza nakhordan morde ke hala bemire;DDD....be dardo dle dige bache tavajoh konin!!hame marevedo payeam negar...albate be joz tahna ghaza khordan va inke man alaghei be akhbare 3 tofangdar nadashtam:)

    ReplyDelete
  7. !!! :D mibinam ke lida! mikhasti ba behzad ham tenis bazio konio rut nemishode ;DD
    vali ghaza khordano khub umadi! manam hamino migam! be khoda ba ghaza nakhordam nemimiram! faghat 1kam ehtemale khuki gereftanam ziad mishe ;D

    ReplyDelete
  8. مریم تفنگ به دستSeptember 6, 2009 at 4:11 AM

    بچه!شلوغ نکن...غذاتو بخور که ما حال و حوصله خانوم دکتر مردنی نداریم...
    می تونی موقع غذا خوردن به جدید ترین اخبار سه تفنگدار فکر کنی...در اون صورت مراقب گنجایش معده ات هم باش....

    ReplyDelete