Monday, August 31, 2009

وسوسه

اون آهنگ برنامه "به خانه برمی گردیم" یادته؟؟ خسته اما با لبخند.... دیروز داشتم از خواب می مردم! لعنتی ها عین چی ما را کشیدن به کار! شوخی شوخی چدی شدن!!!
خلاصه نشد بگم که یم پسره دیدم عین پویان... غذاخوری دانشگاه غذا خوری نبود که! بهشت بود!!! و تا حالا نمی دونستم Cheerleader بودن هم ورزش محسوب می شه و تازه کلی هم تمرین می خواد و وطرفدار داره! دارم از سنگ نوردی کشیده می شم سمتش!!! چیز خوبیه! یه جورایی رقص با مارش نظامی همراه با یک عالمه هیجان و شور و جو گیری!!!!

بعداً یک عالمه تعریف می کنم.... برم که کلاسم دیر شد...

7 comments:

  1. به به، داری سرفراز می کنی ما رو.همين و کم داشتيم بری Cheer Leader شی.
    خواستی بری بگو منم بيام

    ReplyDelete
  2. به به، همين مونده بود بری cheer Leader شی و تو TV ببينيمت. خواستی بری بگو من TV رو روشن کنم D:

    ReplyDelete
  3. اين مسخره بازی تاييد comment chie؟ جمعش کن ببينم...

    ReplyDelete
  4. تو سنگ نوردی می رفتی؟!؟!؟!؟!؟؟!!! اونی که عین پویان بود رو کجا دیدی تو سلف دانشگاه؟ اگه تو سلف دیدی که احتمالاً همزاد من بوده. اگه جای دیگه احتمالاً باید تکذیب کنم.

    ReplyDelete
  5. بدم نیستا! حداقل از سنگ نوردی تنبلی تره! حال میده!

    ReplyDelete
  6. @متلک: نه بابا... تو راه خوابگاه دیدم... یک کم لاغرتر بود، یک کم بلند تر... اما خداییش خود خودت بود! آن چنان بهش زل زده بودم که فکر کنم آروم آروم داشت عصبانی می شد...

    @سال و مه: آره بهتره... اما خیلی هم آسون نیستا! از جهت تنبلی می گم!!! شورت کوتاه+تاپ از بالا و پایین کوتاه و... هرچیز کوتاه دیگه!!! این موبورها خیلی مشکلی ندارن... اما با ژنتیک ما جور در نمی آد متأسفانه...

    ReplyDelete
  7. اگه وقتی نگاه کردی سرخ شد و یک کم خجالت کشید یعنی شاید همزاد محجوب خود من بوده چون خودم که این جوری نیستم.

    ReplyDelete