Tuesday, March 19, 2013

نوروز، پیروز

امسال عید یه جوریه! بی تعارف! نه که غر باشه ها... نه.... متفاوته.... زیادی متفاوته! "باستانی" نیست اصلاً!
خوب بودنش به بودن با مامان و بهزاد ئه... سه سال گذشته رو دوست نداشتم چون هیچکدوم سه تا یار عزیز زندگیم رو نداشتم.... اما هنوز... یه جوریه! نمیدونم چون تو "خونه"ام نیستم ئه... (تو خونه بهزاد آخرش حس مهمون دارم!)... نمیدونم چون خونه بهزاد خودش حس مهمانسرای دنیا داره.... چون وقت نداشتم از قبل سر صبر مثل هرسال بهش فکر کنم... گم کردن موبایلم که این دم آخر دیگه نور علی نور....
چون حالم حال خوش دم عید نیست! چون بوی دم عید رو با خودم همراه نکردم...
به بهانه اینکه وقت نبود...
امسال، خیلی حس مسافر دارم... نه تو مقصدم و نه تو مبدأ... مسافرم...

و من، در آستانه سال جدید، پیمان میبندم، خسته نباشم... دیگر... خسته نباشم!

بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دل‌افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
چه خوش میگوید خیّام... این همصحبت نازنین...

هنوز چند ساعتی وقت دارم... وقت دارم که به گذشته و آینده فکر کنم... به اون سال آزگار... به این سال جدید... 
نوروز و سال پیش روی 1392...  سلامت... شاد... پیروز!

PS. If you want to be an actress, you need to have something others don't. ~ Clifton, in movie Artist.

1 comment:

  1. نگار! من سال اولی که بیرون ایران عید رو جشن گرفتم و بدون شک به نظرم عید ی جوریه!‌ و به نظرم حسی که واقعاً فرق داره ی حسی که به اون بوی عید ربط داره! توی ایران همه‌چیز بوی عید میده حتی اگر توی خونه بمونی هم فضای عید برقراره و اینجا حتی اگر تعطیل هم باشه اون حسه برقرار نیست! نمیدونم اما این چندروز خیلی بهش دارم فکر میکنم و میخوام ی چیزی در موردش بنویسم!

    ReplyDelete