Thursday, January 14, 2010

من الان کمی عصبانی ام و می خوام خالی شم

یعنی چی واقعاً؟ بعضی ها به چی فکر می کنند؟؟

درسته که متأسفانه اخلاقی دارم که 90 در صد مواقع فکر می کنم حق با منه و این یعنی کاری که یک احمق می تونه انجام بده... اما من واقعاً نابالغ و بدون شعور برای تعمق نیستم. برعکس فکر کنم لازمه اون قدر پررو باشم که بگم اگه الان توی دانشگاه 13 دنیا (به عبارتی 8ام) قبول شدم و خوب یا بد می تونم درس بخونم، برمی گرده به توانایی هایی که دارم و اگه این رشته گرایشی از تاریخ و نقده، یعنی حداقل اون گروه پذیرش دانشکده توی توانایی "نقد" من، به من امتیاز دادن. بین اون همه آدم که حتی اگه 1/3 ام آی تی هم باشه می شه 3000 نفر، من شدم یکی از 12 تا... بعد خیلی دوست دارم بدونم تو دقیقاً به چی فکر می کنی وقتی به خودت اجازه می دی با من اینجوری حرف بزنی؟ احساسات پاکتو خدشه دار کردم؟ جای تورو تنگ کردم؟ که حرفهات بیشتر بوی تلافی یا کینه می ده تا مباحثه؟؟ ببینم، فکر می کنی الان شبها هی زار می زنم که لابد چرا قدر تورو ندونستم؟؟؟ نه داداش!!! اشتباه اومدی. این جا دنیای واقعیت هاست. متأسفانه اگه یک افتخار داشته باشم تو زندگیم، تعداد دوستهای خوبم از تمام دوره زندگیمه. تا حالا غیر از دونفر، در کل ربع قرن زندگی ام با هیچ کسی عامدانه قطع رابطه نکرده ام و کسی هم این بچه بازی ها را با من راه نینداخته. حتی با دوست پسر های سابق هم هنوز رابطه دوستانه خوبی دارم، بلکه هم عمیق تر... احترام تو همیشه سر جاش بوده و هنوز سعی می کنم که باشه. اما خیلی زیاد هم بستگی به خودت داره.

گاهی فکر می کنم آدم ها به قول لیدا عقلشون به گوششونه!!!! ته دل خودم از یک ویژگی دیگه خودم خوشم می آد: خودمو می شناسم (تا حد امکان) و هر روز هم برای بیشتر شدن این شناخت تلاش می کنم. اگه می دونم اعتماد به نفس ندارم، اگه می دونم توی خیلی چیزها ضعیفم، اگه اگه اگه... اگه ضعف هامو می شناسم و ب صدای بلند می گم، اصلاً به این دلیل نیست که مردم بشینن دلداریم بدن! که بالعکس بیشتر احساس می کنم چقدر دورند از من!!!! اگه به نظر نمی آد که بی اعتماد به نفسم، اگه به نظر نمی آد توی چه چیزهایی ضعف دارم، همه اش را از هم فکری دوستان و آشنایان و خوانواده ام می دونم که با هم راه های قابل اجرا برای بعضی هاشون پیدا کردیم. "هم فکری!" همون چیزی که از بلند فکر کردنم دوست دارم به دست بیارم. نه دلسوزی، اون هم همراه با دروغ گویی از نوع تمجید آمیز!!!! یا چه می دونم انتقاد غیر عادلانه به قصد محکومیت بیشتر.... آه که نمی فهمی!

با کی دارم حرف می زنم واقعاً؟ اگه گوش شنوا بود، جاهای دیگه به کار می افتاد و می شنید.

پی نوشت یک: کاش "ک" اینجا بود. اون می فهمه. اون روزها من نمی فهمیدم (که البته به نفهمیدم در زمان خودش افتخار می کنم)
پی نوشت دو: مر یم، هاله، این حرفها را باید به شما بگم، نه اینجا برای خاص و عام.... پس کی دوباره با هم خواهیم بود (ملموس)؟



2 comments:

  1. OMG, hava kheili injaa pase, be hame elaam mikonam lofan chand metr faasele begiran va ba ehtiaat eghdaam be har kaari konand

    ReplyDelete
  2. اوی دخملک!!! صحبتمون نصفه موند... ولی گفتم بیام یه کامنتی تلاوت کنم!! ک کیه این وسط؟

    ReplyDelete