Friday, November 2, 2012

Skyfall

اهل کپی و پیست کردن، اون هم شعر و حرف نیستم... اما این، تو این آشفتگی زندگی، تو این آشفته بازار... خوب به دلم نشست....

"من را خودم از خودم ساخته‌ام.
منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است.
تويى که تو از من مي‌سازى آرزوهايت و يا کمبودهايت هستند.
لياقت انسان‌ها کيفيت زندگى را تعيين مي‌کند، نه آرزوهايشان
و من متعهد نيستم که چيزى باشم که تو مي‌خواهى
و تو هم مي‌توانى انتخاب کنى که من را مي‌خواهى يا نه
ولى نمي‌توانى انتخاب کنى که از من چه مي‌خواهى"

و این:


***

دیشب خواب غریبی دیدم... خواب دیدم بهزاد با برنامه Paton یه رندر باحال از یه ساختمون گرفته... خیلی تمیز بود... بهش گفتم این چه جوریه و چه باحاله.... کلی کلی با هم راه رفتیم... کلی کلی با صبر و حوصله برام توضیح داد چی به چیه... گفتم این برنامه چی شد که به وجود اومد؟ گفت درواقع برای رفع فساد تو بانک جهانی به وجود اومد اولش! واسه همین هم برنامه مجانیه...
موازی با این حرفها زدنهام و اینکه با چه حوصله ای بهم یاد میداد که برنامه بنویسم و رندر بگیرم، یا مثلاً بتونم نقشه از توش در بارم و این حرفها، نمیدونم یکی از رندرهای خودم بود یا چی که یه زن و مرد تو یه قایق باریک نشسته بودن و داشتن ماهی میگرفتن... زنه یه کم کپل بود و معلوم بود فقیره، اما شاااااد شااااااااااد... از ته دل میخندید. یه مار اومد... میدیدم که داره میاد... از قایق بالا اومد و تا قبل از اینکه صدام در بیاد نیشش زد. مرد.

***

قبل از خواب، وقتی دیدم فقط دارم خسته تر میشم و هیـــــچ بازدهی ندارم، وقتی بالاخره چشمهام رو بستم... به خودم این آهنگ رو جایزه دادم... یعنی شروع کردم تو دل خودم خوندن... حیف که خواب من رو برد... وقت نکردم کامل واسه خودم بخونمش:

No comments:

Post a Comment