Monday, November 26, 2012

روزمرگی

قرارداد خونه سال دیگه ام رو امضا کردم. بعد از سه سال دوباره قانوناً همخونه دارم! فکر کنم سه سال ایزوله کردن خودم کافی بوده برای اینکه با آغوش باز همخونه داشته باشم... بعد از چهارسال توی "خونه" زندگی خواهم کرد... نه استودیو، نه یه اتاق... نه! تو یه خونه! یک خونه دو اتاق خوابه که نصفش مال منه!
شیشه های راهروی خونه ام رنگی رنگیه و دوستش دارم.
نور خونه ام شمالیه و پذیراییش دید به کوچه داره و دوستش دارم.
اتاق خوابم (واسه شش/چهار ماه اول سال که توشم) بزرگه و یه دیوارش کمده و یه میز نصب شده تو دیوار هم داره که دوستش دارم...
خوشحالم که همخونه‌ام فائزه است. دوستش دارم.

نگرانم که فرهنگ زندگی توی خونه مشترک رو از یاد برده باشم!!!
*
خودت بودی و خودت!
*
بزرگ شدن فرایند پیچیده و زمانگیریه...
من هم که شش ماهه به دنیا اومدم، دیگه هیچ...
*
کلاس فارسیم رو دوست دارم! گاهی بدددددد وسوسه میشم که بزنم زیر همه چی و برم سراغ فارسی درس دادن! خیلی از ابعاد روحم رو ارضا میکنه... نوشتن، درس دادن، درگیر شدن با جوجه‌هایی که کله‌های پر باد دارن...
این کلاس همیشه یادم میندازه که زندگی خیلی چندبعدی تر از اونیه که من خودم رو درگیرش میکنم...
*
گوگل خل شده! میگه داره اینجا برف میاد! اما پنجره جلوی من، چیز دیگه‌ای میگه...
*
دیشب سوپ سیبزمینی پختم. بد نشد. ناگت گوشت هم پختم! خوووووب شد!
در مجموع دارم کتاب آشپزی برای تازه‌کارها ردیف میکنم!!!
*کار دارم.
پنج دسامبر تحویل تزمه!!! هار هار هار! شوخی میکنند دیگه؟ نه؟!

پینوشت: هیجان موبایل نو دارم! از الان! Galaxy Note II. یادم باشه واسش بیمه بگیرم.

No comments:

Post a Comment