Tuesday, October 27, 2009

عاشقانه

یک نفس ای پیک سحری
بر سر کویش کن گذری
کو به فغانم، به فغانم، به فغانم

ای که به عشقت زنده منم
گفتی ز عشقت دم نزنم
من نتوانم، نتوانم، نتوانم

من غرق گناهم
تو عذر گناهی
روز و شبم را، تو که مهری، تو که ماهی

همه شب در ماه و پروین نگرم
مگر آید رخسارت در نظرم
چه بگویم، چه بگویم، چه بگویم این راز؟
غمم این بس که مرا کس، نبود دمساز
.....
ساعت 1:11 صبح، با صدای مونیکا جلیلی. به! یک بار افروز بهم گفت اگر به ساعت نگاه کردی و این جوری بود، یعنی همه رقم هاش یکی بود، یعنی همون لحظه یکی داره بهت فکر می کنه... خرافات قشنگیه! دوست دارم باورش داشته باشم...

نظرتون چیه که معماری را از بیخ ول کنم، برم خواننده بشم؟


پی نوشت یک: دوستان لطفاً مسخره بازی در نیارین!

پی نوشت دو: امروز بعد از مدت ها مشقمو مثل آدم انجام دادم... بعد دوماه، بلکه بیشتر، روحیه ای داشتم عالللللیییییی! این که احساس کنی خدا دقیقاً داره برنامه ریزی شده عمل می کنه... این که حسش کنی...... امروز توی یک کمی سوز سرما اما زیر نور و گرمای آفتاب، کنار یک دریاچه، زیر درخت مجنون خوابیدم... جای همه خالی بود و نبود...

پی نوشت سه: پی نوشت های این بار از خود متنم مهم تر شدند....

پی نوشت چهار: درباره خوانندگی جدی گفتم ها! نظر بدین!

ه

8 comments:

  1. Monica Jalili website: http://www.monikajalili.biz

    ReplyDelete
  2. سلام نگار جان
    قبل از هر صحبتی و نظری می خوام یه سوال بپرسم ...
    نگار جان...
    می شه بگی چرا اسم این پستت عاشقانه بووووووووود؟!
    می دونی که،دو تا صفت عاقل و عاشق متضاد هم هستن
    و حتما هم شنیدی که می گن هیچ ادم عاقلی معماری رو ول نمی کنه بره سراغ خوانندگی
    حالا دوستان،پیدا کنید پسر پرتقال فروش را...

    ReplyDelete
  3. در باره خوانندگی. ببین آدم یک سری هوس داره تو زندگی، یک سری ریسک داره، یک سری اطمینان. اول ببین کدومشه. معماری مسلماً اطمینانه هست یک مقدار هوس هم توش هست ولی خوانندگی اطمینانه توش نیست. ولی خب ببین اگه آدم ریسک نکنه همیشه هوس اون ریسکه گوشه دلش هست. این یک مشاوره الفی بود. به قول اون الفه تو یاران حلقه نصیحت مشورت دادن خطرناک ترین کاره پس من در کامنت بعدی مشورت نمی دم نقل قول می کنم

    ReplyDelete
  4. به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی
    اگر سفر نكنی،
    اگر كتابی نخوانی،
    اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
    اگر از خودت قدردانی نكنی.به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی
    زماني كه خودباوري را در خودت بكشی،
    وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند.به آرامي آغاز به مردن مي‌كنی
    اگر برده‏ی عادات خود شوی،
    اگر هميشه از يك راه تكراری بروی …
    اگر روزمرّگی را تغيير ندهی
    اگر رنگ‏های متفاوت به تن نكنی،
    يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.تو به آرامی آغاز به مردن مي‏كنی
    اگر از شور و حرارت،
    از احساسات سركش،
    و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامی‌دارند،
    و ضربان قلبت را تندتر مي‌كنند،
    دوری كنی . .. .،تو به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی
    اگر هنگامی كه با شغلت،‌ يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی،
    اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،
    اگر ورای روياها نروی،
    اگر به خودت اجازه ندهی
    كه حداقل يك بار در تمام زندگي‏ات
    ورای مصلحت‌انديشی بروی . . .
    -
    امروز زندگی را آغاز كن!
    امروز مخاطره كن!
    امروز كاری كن!
    نگذار كه به آرامی بميری!
    شادی را فراموش نكن!
    پابلو نرواداترجمه از احمد شاملو

    ReplyDelete
  5. البته عاقلش رو نمی دونم. ولی سوزان روشن و آرش هر دو معمار بودن.

    ReplyDelete
  6. متلک چیا گفت

    ReplyDelete
  7. خب نمی خواستی حالا مثلاً بگی که کارگردان نیمه پنهان هم معمار بوده مثلاً؟ حداقل یک کم کلاس داشت خُب!!!!

    به هر حال به خاطر همه این "چیا" ممنون...

    ReplyDelete
  8. فعلانی معمار بودو دوس ندارم...خوب معمار خواننده بوشو((:خوانندگی همچین وقتتو نمی گیره...نیاز به تمرین نی ((:

    ReplyDelete