Sunday, May 26, 2013

جنگ

یه مدته شبها خواب میبینم تو منطقه جنگی ام. یه چیزی شبیه تهرانی که شده باشه خرمشهر زمان جنگ... بمب شیمیایی، بمب و تخریب خونه ها، تصویرهایی از زخمی شدن آدمها و تیر خوردنشون.... تیکه تیکه شدن آدمهارو هرشب به چشم میبینم... زجه ها و فرار کردن ها و موندنها و کمک کردنها.... کلی هاش تحت تاثیر اتفاقات چهار سال پیشه... این مملکت لعنتی.

صبح هم سگ اخلاق میپرم و به همه گیر میدم... خودم تیکه تیکه میکنم...

نمیخوام حامی باشم، نمیخوام با نقاب بیخیالی، دغدغه داشته باشم... حتی نمیخوام کسی رو دوست داشته باشم... تمام دوستهام تو چند شب اخیر جلوی چشمهام چندین بار مرده ان... بسسسسسسسه.....

افکارم انگار، انتقام آرامش صبحهایم رو از شبهام میگیرند........

مرده شور جنگ، آدمهایی که دوست دارم، جمهوری اسلامی، انتخابات و بیشتر از همه من (!!!!) رو ببرن! تیکه تیکه شدن آدمهایی که دوست دارم، اونم هرشب... خیلی بده....

No comments:

Post a Comment