Tuesday, June 3, 2014

اینجاست یک روانی، مشغول به «طرز تهیه شله زرد»

این پست مجموعه قر و قاطی از تکه نوشته های چهار پنج روز اخیر است....

کلمات هاروکی موراکامی و صدای علیرضا قربانی... روانی ام میکنند. روانی‌ترم میکنند....
***
عجب لاشخوریه این «زمان»... بیرحم. و منتظر فرصت.
***
سالهاست
من و فراموشی
سَرِ "تو"
جنــگ داریم!

~ محمد غفاری
*
«پس از زلزله» موراکامی عجیب بود. هست. این حال عجیب رو فقط بعد از خوندن چندتا «کوتاه‌» دیگه داشتم تاحالا... «رقص مادیانها» و «یک روز قشنگ بارانی» از اونهان... با ابن فرق که گاهی هییییچ حسی به موراکامی ندارم. و ازش خسته و ناامید میشم. و گاهی هم پیش میاد که یه سربالایی احمفانه رو فقط از سر وظیفه پا به پاش میرم، خسته میشم، ناامید میشم... که یهو میبینم من رو رسونده به اوج و بعد... شترق. پرتم میکنه با صورت به روی زمین.
با چشمان گشاد شده، زمین خورده ام. پرت شده‌ام زمین. با لبخند. با درد.
*
چقدر خوب و آروم خوابیدم دیشب. به روال شبهای گذشته، چهار پنج ساعت خواب و همین. اما چه خوب بود. چه آروم بود. خواب زلزله هم ندیدم. صبح خاطره ای نداشتم از خواب غیر از یه توده صدا از موسیقی که اون هم فراموشم شد. اما لبخندی که روی صورتم ماسیده بود، هنوز هست.
از گیجی خواب و بیداری بود یا تنبلی، نمیدونم، ولی نمیتونستم از فکرهام بنویسم و واسه همین ضبطشون کردم. از فکر کردن و حرف زدنم راضی ام....
اما این "ضبط شده"، به طرز غریبی غیب شد! پست نشد توی اینستا رادیو... و من درگیرم با خودم که باز بگویم از فکرهام یا نه.... از دوست داشتن و از دوست داشته شدن... از آزادی انتخاب و آزادی انتخاب شدن...
*
خواب خوشی وقت سحر دیدم و یادم نرود
که به این یار و دیار، بستن دل... حرام است... حرام...
*
خرید درمانی یعنی شش جفت کفش با هم بخری. بعد مبهوت بمونی که این چه کاری بود کردم...
*
معلقم بین شعرها و گفته‌ها و ناگفته‌ها...
این پست، پر از شعر است... پر از وهم...
*
نگار!
"تو را به جای همه ی زنانی که نشناخته ام دوست دارم
تو را به جای همه ی روزهایی که زندگی نکرده ام دوست دارم
به خاطر بوی دریا، بوی نان گرم
به خاطر برفی که آب می شود؛ به خاطر اولین گلها
به خاطر جانوران پاکی که از انسان نمی ترسند
به خاطر دوست داشتن تو را دوست دارم
تو را به جای همه ی زنانی که دوست ندارم دوست دارم"
~ پل الوار - مرد نازنینی که اخیراً -باز- به زندگی‌ام وارد شده.... مردی که دوست داشتن خودم را، باز به یادم می‌آورد... مردی با بوی شلوغیهای فرانسوی...
*
"گقتم بگو به وصلت خواهم رسید روزی؟
گفتا که نیک بنگر، شاید رسیده باشی!"
~ فیض کاشانی
*
درد. عود. درد.

*
دیشب یادم افتاد به.دورانی که مامان میخوابید و من روش راه میرفتم. ماساژ میدادم یعنی... چقدر دلم راه رفتن روی پشت استوار مامانم رو میخواد....
او آزاده، که فکر کنه که من دارم بهش «لطفـ»ـی میکنم... اما کسی که محکم و محکم‌تر میشه، منم.... منم...
*
«می گویند دنیا متعلق به کسانی ست که زود از خواب بیدار می شوند، اما دروغ است؛ دنیا متعلق به کسانی ست که از بیدار شدن شان خشنودند.» ~ مونیکا ویتی
*
ای که با سلسله زلف دراز آمده ای
فرصتت باد که دیوانه نواز آمده ای
ساعتی ناز مفرما و بگردان عادت
چون به پرسیدن ارباب نیاز آمده ای
پیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگ
چون به هر حال برازنده ناز آمده ای
آب و آتش به هم آمیخته ای از لب لعل
چشم بد دور که بس شعبده بازآمده ای
آفرین بر دل نرم تو که از بهر ثواب
کشته غمزه خود را به نماز آمده ای
زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم
مست و آشفته به خلوتگه راز آمده ای
گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلوده ست
مگر از مذهب این طایفه بازآمده ای
*
ساده است نوازش سگی ولگرد
شاهد آن بودن که چگونه زیر غلتکی می رود
و گفتن که سگ من نبود.
ساده است ستایش گلی
چیدن و از یاد بردن
که گلدان را آب باید داد
ساده است بهره جویی از انسانی
دوست داشتن اش بی احساس عشقی
او را به خود وانهادن
که دیگر نمی شناسمش.
ساده است لغزشهای خود را شناختن
با دیگران زیستن
به حساب ایشان و گفتن
که من این چنینم.
ساده است که چگونه زندگی می کنید
باری، زیستن سخت ساده است
و پیچیده نیز هم
شاملو
*
ممنون از معرفی فائزه، من خیلی علاقه‌مندم بدونم این آقاهه، پارتنر داره؟؟؟؟ available هستن ایشون؟! خلاصه که اینجا یه مورد خاص، خیلی چشمش دنبال ایشون، دستپخت ایشون و طنز لطیف ایشونه!


*
اینجا! دقیقاً همینجا، جاییه که دوست دارم کار کنم....
اینجا! دقیقاً همینجا، دلم میخواد روی علفها ولو بشم و کتاب بخونم...
اینجا! دقیقاً همینجا، میخوام تمام دنیا رو فراموش کنم و برم بالای قله ها...
اینجا، جاییه که شاید، زمان، به من فرصت استراحت بده...
*
بهزاد راست میگه. چرا همیشه مشکلات آمازونی، فقط سر من میاد؟!! اون از کتابی که برای خودش سفارش دادم و فرستاده نشد... این از کتابی که عمری منتظرش بودم و بالاخره سفارش دادم... و نمیاد! گم شده! ویلیام بلیک، گم شده!
*
وه از این راه دراز که من، باز آمدم...
*
ببین فال گرفته‌ام؟ ببین پریروز چه برایم مکتوب شده... ببین....
Aquarius horoscope for Jun 1 2014 Someone may be hearing you now, Aquarius, but he or she is not really listening. What's the difference? Hearing involves picking up auditory signals, and perhaps being able to repeat what was said. But hearing means that someone has truly paid attention, and understands what you're saying on a deep level. If you have expressed yourself honestly and someone still doesn't seem to get it, then it may be because this person isn't being truly open. A candid discovery is in order.
*
بلدی دوستت گریه نکند...؟!
~ فرشید فرهادی
*
تمام اصلهای حقوق بشر را خواندم
و جای یک اصل را خالی یافتم
و اصل دیگری را به آن افزودم
عزیز من
اصل سی و یکم:
هرانسانی حق دارد هر کسی را که می خواهد دوست داشته باشد!
~ پابلو نرودا
*
گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید
نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی
بلکه ببینی چه کسی برای دیدنت دیوار را خراب میکند.
دست‌های آلوده، ژان پل سارتر
*
*
و بهتر از همه... شاعر این روزهای زندگی من، سارا محمد اردهالی است. آدمیزادهای ایران! کسی هست که کتابش را برایم سوغات بیاورد؟

*
داستان، داستان کوتاه عروسانی، عروسکانی پانزده ساله است... که اعدامشان باید. که سرها بریده بینی، بی جرم و بی جنایت...
*
*
عکس و شعر و صفحه... همه خوبند...




پینوشت: داستانی راه انداخته ام با صدای خودم... برای خودم... دنبال کنید رادیوی من را:
instarad.io/n_talkative_listener/

3 comments:

  1. Great write-up, I am a big believer in commenting on blogs to inform the blog writers know that they've added something worthwhile to the world wide web!  먹튀검증 If you think you can assure me that then let me know what I should do next to hire you. 먹튀검증

    ReplyDelete
  2. Wonderful post! This post has uncovered hidden treasures on blog commenting. 먹튀폴리스

    ReplyDelete
  3. 토토사이트 https://twitter.com/totobobbi I feel a lot more people need to read this, very good info!  토토사이트

    ReplyDelete