Monday, November 14, 2011

ای جان

:-(

آکشیتا اینجاست. این دختر که اینقدر محکمه، اشک می ریزه و من هیچ کاری، هیچ کاری نمی تونم بکنم....
این دختر که این قدر محکمه...
یه مرد هندی، زنش رو نصفه شب از خونه پرت می کنه بیرون. این زن مادر آکشیتاست. آکشیتا اینجاست و اون زن، تنها، هند...
زندگی گاهی چقدر جهنمیه...

آدم نمی دونه دلش برای مادری بسوزه که خودش و همه زندگیش رو وقف دوتا بچه هاش کرده، یا برای دختری که محکمه، اما اشک می ریزه و دستش به هیچ جا بند نیست...

متنفرم از زندگی...

1 comment:

  1. خدا رو شکر که هنوز زندگی اونقدر که به نظر می رسد، بد نیست.

    ReplyDelete