Thursday, October 12, 2023

تا سه نشه، بازی نشه!

که خوشحالم که شیوا این ایده رو انداخت توی سرم...
که خوشحالم که روش فکر کردم و بعد با مینا و فاطمه مشورت کردم...
که بعد نظر قاطع مخالف علی رو بشنوم... که بعد خودش بگه چرا صبر کنی تا تنکس‌گیوینگ؟ به جای خیال‌بافی و رویا ساختن، همین الان مسیج بده. بهانه هم نمیخواد. بگو روز درخت کاجت مبارک! یا تو ایران امروز روز اسکول‌هاست، روزت مبارک!
که بعد بگه نامه ننویس که یادت کردم و فلان که اگه جواب نداد حالت خراب شه! یه کلمه بگو whatsup! که من بگم ما تر و تمیز حرف میزنیم...
گفت یالله وقت تلف نکن... که گفتم بذار لااقل لقمه آخر غذا رو بخورم...
که مسیج زدم hi, how are you doing و تازه استرس گرفتم...که نکنه توهم زدم که تلگرام چک میکنه... آماده هستم به هم نریزم اگه جواب نده؟ عجب غلطی کردم... 
چند بار چک کردم و بعد بهوونه آوردم که آمریکایی‌ها شش شب میخوابن... به هرحال که امشب نمیبینه... تو ذهنم هم این بود که این فوقش چند روزی یه بار چک میکنه... خیلی بعیده الان چک کنه... خودم رو قانع کردم که جواب نخواهد داد... و علی که هی میخندید... هی میخندید...
و فیلم گذاشت که حواسم پرت شه... که پرت شد... و نفهمیدم که دو ساعت بعد جواب داده!

روی ابر بودم که جواب داد. بیشتر چون می‌تونستم به خودم بگم که توهم نزدم... که چک میکنه... که روانی نیستم...

این بار سومه. حالا چه بازی بشه و چه نشه.

وقتی خداحافظی میکردم، علی هنوز میخندید. گفت اگه خوب پیش نرفت، حرف بزن. نرو توی غار.
کاش میپریدم و بغلش میکردم...

No comments:

Post a Comment