Wednesday, June 21, 2017

Anxiety, attacks.

یه ترکیبی از اینکه کل روز، کل هفته، کل ماه، کل سال نشستم خودم رو قضاوت میکنم و به خودم فحش میدم.
که فکر میکنم چقدر کم گذاشتم و چقدر خوب نیستم و چقدر نبودنم بهتره...
کارهای نکرده ام بیشتر به چشمم میان تا کرده ام. به جلی آدمها، خودم رو قضاوت میکنم و ناراضی ام. به جای کارلا، باب، کریگ، تارا، مامان، بابا، بهزاد، کامیشیا، دانا، دیوید، دیدی... کسایی که شاید اصلا حتی بهم فکر نکنن...

نبودنم، بهتره؟
قطعا اسونتره.

- و یادم باشه اگه زمانی خودکشی یا اتانازی کردم، کمک نخوام. تو این مملکت، همه چی، حتی مهربونی کردن، هزینه داره.

No comments:

Post a Comment