Wednesday, January 27, 2016

سرخی من از تو، درامای تو از من!

حالم یه جور حال خوبیه!!!
هر وقت اعصاب ندارم، هر وقت عصبانی ام، هر وقت میخوام فکر نکنم، کارهای خوب خوب میکنم!!! productiveترین زمیانهای زندگیم، وقتهایی بوده که اعصاب نداشتم و حالم خراب بوده!!!
از قرار هم الان اعصاب ندارم! نتیجه اینکه انقلاب کردم تو شرکت و باعث شدم وسوسه عوض کردن برنامه هامون بیفته به جون شرکت... راینو خریدیم و وکتورورکس رو ممکنه بیاریم شرکت... با برایس رفتم ناهار و کلی هم خوب بود و راضی ام... گفت مامان بابا هروقت اومدن اینجا، میخواد ببیندشون!!! (فکر میکردم مدتهاست از وقت جلسه اولیا و مربیان گذشته!) و هم اکنون یک روزه، یه پروپوزال نوشتم برای کنفرانس ای‌اس‌ال‌ای که کلللللی راضی ام از خودم و از اون... بهله! اینجوریهاست!

- کریگ میخنده میگه توش واسه تو چی داره؟
- تو دلم میگم کم کمش اینکه چند ساعت به چیزهای دیگه فکر میکنم... اگر هم بشه که یه سفر تفریحی-علمی لذتبخش به نیواورلئان رو افتادم که با زور بازوی خودم، با آدمهایی که دوستشون دارم (کامیشیا و کریگ) جورش کردم و مهمتر از همه، از دراما به دوووووووووووورم!

خلاصه که حالم یه جور خوبیه. مثل یه خواب سیاه. عمیق.

No comments:

Post a Comment