Saturday, December 7, 2013

خودکشی روزانه ی یک فاجعه

حوا میدانست که دارد زمین میخورد.
حوا میدانست که دارد زمین را میخورد.
حوا میدانست که زمین دارد او را میخورد.
حوا میدانست که دارد زمین را با زمان میخورد.
حوا میدانست که زمانه، زمین این زمان را میخورد.
حوا میدانست که زمین و زمان هوا میخورند. حوا میخورند. گاز میزنند. میبلعند.

اینجا زمین است. حوا بودن، مکافات که نه، مرگ دارد.

پر نوشت: ... یارش در آغوشش هراسان بود ... از سردی افسرده و بی جان بود...
دیرنوشت: نقد حساب کن بریم. دیگه دارم بالا میارم.

No comments:

Post a Comment