Friday, July 4, 2025

لعنت

تولدشه.
یه عکس سه‌نفره برام میفرسته بابا... مامان با لبخند وسط، و مامان ایران و بابا دو طرفش...
چقدر این عکس تنهاست. چقدر ما تنهاییم. از اون خانواده بزرگ و بی‌در و پیکر، برای تولد مامان، یه شوهر مونده، یه مادر، بچه‌هایی پشت اسکرین، چندتا نقاشی و خاطره پشت ویترین، و قبیله‌ای پخش و پلا گوشه گوشه دنیا...
بهش میگم دکور کیک چه خوشگله... مامان پای تلفن میگه بابات گرفت. کیک موز بود و یه چیز دیگه... نمی‌شنوم چی... بیشتر دارم به چشمهای گودافتاده سه‌تاشون توی عکس و چروکهایی که دیگه قایم کردنش سخت شده نگاه میکنم... چه گذشت به ما این سالها... و این دوازده روز... تو بگو دوازده قرن...
داستان صد سال تنهایی رو از روی ما نوشتن؟
لعنت به جنگ، به انقلاب، به مهاجرت، به سیاست. لعنت به دوری.